ویترین ویانا

🖤به نام خداوند رنگین کمان.....


مسئولیت پذیری یا حماقت؟

من واقعا در تصمیم گیری قاطعانه ضعیفم:(

درمانش چیست؟

حالا میخواد بین دو راه باشه ، میخواد دل کندن از یه آدم باشه.

من خیلی آدمِ خب هرکسی یک اشتباهی میکنه ولی آدم میشه ای هستم در نتیجه به آدمی که شاید چند ماه باهاش قهر بودم و قصدم پایان به اون رابطه بود برمیگردم:/

نمیدونم هم کارم درسته یا نه ، نمیدونم به یک آدم میشه چندبار میشه اعتماد کرد واقعا...

شایدم قرار باشه یه روز سرم به سنگ بخوره و از یه آدم ضربه بخورم؛ وی تخصص زیادی در پیش بینی دارد.

آخرین باری که با یک نفر قطع رابطه کردم دو سه سال پیش بود!

یعنی از اون موقع همرو نگه داشتم=))))

انگار سعی دارم همرو نگه دارم و دلم نمیاد دل بکنم.

نمیدونم بهش میگن مسئولیت پذیری یا حماقت؟ :))

 

_حدود یک ماه گذشت و من جواب سوالم رو گرفتم:):

بعضی وقتا خدا یه سریارو دوباره برمیگردونه تو زندگیمون تا امتحان کنه ببینه هنوزم احمقیم یا نه 🙂🙂🙂


عذرخواهی

عذرخواهی کردن خیلی خوبه.

ولی ببینید عزیزان:

بعد از خراب کردن یک‌ زندگی ، بعد از اینکه تمام توهین هایی که از کودکی آموختین رو گفتین ، بعد از زیر سوال بردن شخصیت انسان و تحقیر و گرفتن اعتماد به نفسش، عذرخواهی کردن نمیتونه کافی باشه!

نمیگم عذرخواهی نکنید ولی حداقل بعدش خیالتون از خودتون راحت نباشه.

بعدش فکر نکنید میتونید هرکاری دلتون خواست بکنید ، چون میدونید عذرخواهی کردن رو بلدین.

حداقلش اینه که کار بدتون رو جبران کنید که تو خیلی از موارد جبران نشدنیه.

کاغذ مچاله شده مثل اولش نمیشه،

پس چطوری قراره قلب شکسته یک موجود زنده ، و هزاران آثار روانی که تا سالها میمونه جبران بشه؟!

پیشنهاد صد در صد تضمینی من اینه که خب بریم بمیریم، خیلی بهتره.

شرمنده آخرش زیاد منطقی نشد:))

حرف من اینه که نسبت به عذرخواهی کردن خودمون مغرور نشیم ، چون وظیفه است.

البته اگر قرار باشه از کل شعورمون استفاده کنیم.

اگر نه که همون پیشنهاد صد در صد تضمینی من بهتره.

 


چاره ای نیست ، هیچکس نیستم

من به شخصه برای توصیف  حال خودم هیچ واژه ای هیچ جمله ای رو پیدا نمیکردم.

چون من افسرده نیستم ، بعضی وقت ها کوچک ترین چیز من رو خوشحال میکنه و البته این حس خیلی زود از بین میره و من برمیگردم تو لاک خودم.:)

من مضطرب هم نیستم چون بعضی وقت ها همه چیز رو میسپرم دست سرنوشت و همه چیز و همه کس از چشمم میفتن و بابتش نه تنها نگران نمیشم بلکه خوشحال هم میشم.

من امیدوار و پر انرژی هم نیستم ، بی امید و افسرده هم نیستم.

شاید آهنگ از پیشم نرو بمرانی درست میگه! :

من آدم خوبی نیستم من کسی که تو فکر میکنی نیستم قهرمان نیستم فداکار نیستم به فکر تنهایی و غم های جهان نیستم من رویای شبانه ات نیستم هیچ درخور زیبایی ات نیستم راستگو نیستم درستکار نیستم چاره‌ای نیستم هیچکس نیستم.

شاید هم در وصف اینکه من افسرده هستم ولی از یه طرف افسرده نیستم چون یهو خیلی چیز ها من رو به مدت کوتاهی ذوق زده میکنه، چیزهایی که شاید برای هیچکس جذاب نباشه ، هانریش بل درست بگه : همه چیز میتونه من رو خوشحال کنه اما هیچ چیز نمیتونه غم من رو از بین ببره.

 


بلاگر های اینستاگرام

به نظرم دنبال کردن بلاگر ها داخل اینستاگرام میتونه خیلی جذاب باشه. البته گفتم میتونه ، یعنی همیشه جذاب نیست.

مثلا کسی که همه چیز رو به مصنوعی ترین شکل ممکن پرفکت نشون میده حال آدم رو بد میکنه چون با اینکه میدونه الکیه ولی بازم ته دلش احساس ناکافی بودن خودش و زندگیش رو میکنه!

یه سری هارو هم که نگم ، به واسطه بلاگر بودن احساس باسواد بودن اضافی میکنن وتو موضوعاتی که واقعا درکی ازش ندارن دخالت میکنن:|

در رابطه با این موضوع ، کسایی که داخل باکس استوری از بلاگرها راجب زندگیشون سوال میکنن و مشاوره میخوان رو نمیفهمم واقعا:(

بگذریم....من خودم چند تا بلاگر رو دنبال میکنم ، خیلیم راضیم:))

به این دلیل که چند ساله فالو دارمشون و پیش رفتن زندگیشون برام جذاب و گاهی الهام بخش بوده..

مثلا دختری که خانوادش مذهبی و تا حدودی سختگیر بودن که دغدغه هاش رو خیلی هامون میفهمیم ، تونست کار کنه و بیاد تهران و زندگی مستقلش رو داشته باشه.

یا کسی که به اجبار رشته دبیرستانش ریاضی بود و بعد هم مهندسی پزشکی میخونه اما انصراف میده و میره دانشگاه آزاد رشته ای که دوست داره رو میخونه و بعدش ارشد دانشگاه تهران قبول میشه!!

یعنی خدا میدونه موقع اعلام نتایج ارشد چقدر من برای اون ذوق داشتم واقعاااا و بعدش چقدر خوشحال شدم و انگیزه گرفتم:))

خلاصه که برای کسی مثل من که عاشق داستان های زندگی های مختلفه ، بعد از کتاب خوندن و فیلم دیدن ، دنبال کردن بلاگر ها کار جذابیه..

البته این رو بگم که همشون هم پیشرفت نداشتن و یه سری هارو به خاطر رنگی رنگی بودنشون دنبال میکنم:) آره درست شنیدین ، رنگی رنگی.

چون رنگی رنگی بهترین توصیف برای کسی هست که کلی سفر میره ، کافه و کتابخونه و.....

البته این رنگی رنگی مربوط به استایل هم میشه!

چون من عاشق تیپ هنری ام:) عاشق موهای قرمز و آرایش فانتزی=))

_

+بلاگر مورد علاقه شما کیه؟


این روزها که میگذرد عمر ماست

چون میگذرد غمی نیست رو نمیتونم بفهم.

چجوری میتونم غمی نداشته باشم که عمرم اینجوری میگذره؟!

مگه ما از این دنیای به این بزرگی ، از خدایی که همه کار میتونه بکنه چی میخواستیم غیر از یک زندگی معمولی؟

زندگی بدون سختی نمیشه ولی سختی داریم تا سختی...طاقت داریم تا طاقت.

من که دیگه واقعا نمیدونم باید چیکار کرد..

صبر تا کی ؟

کاش میشد زودتر از این دنیا دل کند.

کاش جرئتش رو داشتم:)

هم از مرگ میترسیم هم از زندگی.

عجب گیری کردیم:)


خشونت خانگی

دیشب پادکست رادیومرز که موضوعش خشونت خانگی بود رو گوش دادم؛ هرکسی از خشونت هایی که تجربه کرده بود میگفت...
گوینده اول پادکست حرفی زد که به نظرم خیلی تلخ بود،گفت تو این پادکست قرار نیست راه حلی گفته بشه و صرفا هرکس تجربه هاش رو میگه.
*احساس کردم همه کسانی که اون پادکست رو گوش دادیم+و کسانی که تجربه هاشون رو میگفتن توی اتاق زیرشیروانی نشستیم ، صدای تگرگ بارون میاد کنار هم نشستیم و داریم درد مشترک رو فریاد میکنیم:)
شاید هم آخرش هم رو به نشانه همدلی بغل کردیم و شدیم اولین جمع در دنیا که بی قضاوت حرف های همدیگر  رو شنیدیم و درک کردیم.
جمعی که از قبل همدیگر رو نمیشناختیم اما درد ها مارو به هم نزدیک کرده بود.*
میدونید که خشونت خانگی از طرف کسی انجام میشه که خودش قبلا  قربانی بوده ، مقصر همینطور زنجیروار ادامه پیدا میکنه و  آخر نمیدونیم چه کسی مقصر اصلیه؟
نمیتونیم اول  این ماجرای تلخ رو پیدا کنیم اما میتونیم از همینجا قطعش کنیم.
یکی از کسانی که داشت تجربه اش رو میگفت حرف خوبی زد ، گفت ما باید مسئولیت دردی که کشیدیم رو قبول کنیم، ما ادامه ندیم! *عکس👇🏼

همچنین  اگر نمیتونیم برای کسی که مورد خشونت قرار گرفته مرهم باشیم ، نمک روی زخمش هم نپاشیم.
"او" که داخل پادکست از دردش میگفت ، گفت وقتی مادرم من رو کتک میزده و بقیه میگفتن اینها از روی محبتشه من دچار کلی احساسات متناقض میشدم که این محبته؟! اگر آره چرا اینجوریه؟!
اثراتی که خشونت خانگی بر انسان میذاره بسیاااار عمیق  و جدی هست.
پس قضاوت نکنیم.:)
یک نفر هم که کودکی (از چهارسالگی) مورد آزار جنسی همسر مادرش قرار گرفته بود میگفت مادر من هیچ وقت راجب این موضوع باهم صحبت نکرده بود، نگفته بود اگر این اتفاق برات بیفته میتونی راجبش باهام صحبت کنی...حرفی که من الان به بچه ام میزنم...

...
امیدوارم روزی برسه که هیچکس از این موضوع رنج نبره.
اگر تونستید این پادکست رو گوش کنید.:)


تورو واسه نفس میخوام:)

هرکسی نیاز داره یه آدمی رو داشته باشه که مثل هایده بهش بگه:

نه من تورو واسه خودم

نه از سر هوس میخوام

عمر دوباره ی منی ، تورو واسه نفس میخوام..:)❤️

Designed By Erfan Powered by Bayan