ویترین ویانا

🖤به نام خداوند رنگین کمان.....


در انتهای شب

رضا : تو اون ماه های اولی که تو و ماهرخ داشتین باهم اکی میشدین من هنوز امیدوار بودم ، فکر میکردم زود بهم میزنین...

این بیت حافظ رو نستعلیق نوشته بودم زده بودم تو اتاق تو خوابگاه :

"من ارچه از نظر یار خاکسار شدم

رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند"

خیلی تسکین دهنده ی خوبی بود برایِ یه عاشق دلشکسته....

 

+ بمونه به یادگار از مینی سریالِ فوق العاده ی خانوم آیدا پناهنده که عاشقانه دوستش داشتم ؛ در انتهای شب.

حتما ببینید.


آرزوهای منسوخ شده..

- هروقت به مرگ فکر کردی آرزوها و رویاهاتو تجسم کن ، ببین چه دلایل زیادی برای ادامه دادن داری !

( دخترک سکوتش را پس از یک ساعت میشکند و چهره بی روحی که انگار هیچ احساسی نداشت پر از غم میشود )

+ آرزو.....

رویا......

آره مشکل منم همینه خانوم دکتر....آرزو..آرزوهای من منسوخ شدن..میدونی آرزوی منسوخ شده چیه ؟

آرزوی منسوخ شده...آرزوییه که چه زنده بمونی و چه بمیری بهش نمیرسی ، برای همین ترجیح میدی بمیری !

اونوقت دیگه آرزوت هرروز جلوت راست راست راه نمیره بگه بی خاصیت !

مکثی میکند و ادامه میدهد : ولی آخه اونکه چیزی نمیدونه....شما میدونید درسته ؟

اگر میدونید دیگه اسم آرزو رو پیش من نیارید چون به جای انگیزه فقط عمر از دست رفته ام میاد جلوی چشمام....عمر از دست رفته.....

Designed By Erfan Powered by Bayan