ویترین ویانا

🖤به نام خداوند رنگین کمان.....


برای مریم ها

به مریم ، از فامیل های دورمان فکر میکنم ؛ مریم بیست و چهارساله در یک شهرستان چند روز پیش خودکشی کرد چون شوهرش معتاد بود .

به ما تنها همین خبر رسیده! من تا به حال مریم را ندیدم و فقط میدانم پدرش هم معتاد بوده .

نمیدانم مریم چه شکلی بوده ، چه آرزوهایی داشته ، کودکی اش را چگونه گذرانده و چرا با همچین مردی ازدواج کرده!

نمیدانم مریم وقتی تنها یک دختر بچه ده ساله بوده تصورش از عروسی و ازدواج چه بوده ، چه کسی میداند شاید او هم به آینده ای که بهتر از آن روزهایش بوده امیدوار بوده و هیچ فکر نمیکرده در یکی از روزهای بیست و چهارسالگی خودش را به معنای واقعی از این دنیا خلاص کند...

خودکشی تصمیم یک شبه نیست ، خدا میداند چه ها بر سر او گذشته که حتی نتوانست راه طلاق را انتخاب کند ، طلاق بگیرد که برود کجا؟ پیش پدر معتادش؟ پیش خانواده ای که پاره تنشان را به دست یک مرد معتاد میسپارند؟

از کجا معلوم شاید مریم شب عقد به خودکشی فکر میکرده چون پایان زندگی اش را دیده...

شب عقد که دختر با هزار امید و آرزو کنار کسی که عاشقش است مینشیند و مریم بیچاره ما با فکر تمام کردن زندگی.

سالانه هزاران زن دست به خودکشی و خودزنی از دست همسرشان میزنند به همان دلیلی که گفتم چون راهی ندارند! نه خانواده و کسی که پشتشان باشد و از همه مهمتر نه امیدی...

مریم در سبزوار زندگی میکرد ؛ سبز؟ آن شهر چگونه میتواند سبز بماند وقتی یک دختر جوان به پایان راه میرسد؟

مریم یک نفر نبوده و نیست و کاش نمیتواستم بگویم که آخرین نفر هم نخواهد بود...

.........

لالا کن دختر زیبای شبنم

لالا کن روی زانوی شقایق

بخواب تا رنگ بی مهری نبینی

تو‌ بیداریه که سخته حقایق...🖤

_ امیدوارم بالاخره به آرامش برسی ، مریم عزیزم🖤

و امان از مغزهای کوچک زنگ زده

😔😔😔
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan