پنجشنبه ۶ مرداد ۰۱
پست شکوفه های ترش گیلاس سلین رو خوندم و خیلی ناراحت شدم ، هرچند که متاستفانه اتفاق تازه ای نیست ولی قطعا هر انسانی با این خبر ناراحت میشه ؛ اما! بعدش نظرات بقیه رو خوندم و دیدم اون اتفاق وحشتناک هنوز در جریانه! اینکه ما بعد از دیدن یک فقیر نسبت به چیزهایی که داریم احساس عذاب وجدان کنیم و فکر کنیم چرا ما نباید به جای اون باشیم ؟ بگیم پس مشکلات منی که یه سقف بالا سرمه ، تویی که سرت رو گرسنه روی بالش نمیذاری بی اهمیته و ما (مردم عادی) مقصریم. (منظورم مصرف گرا ها نیست اونها تکلیفشون مشخصه)
دقیقا عین اینکه من نوعی که حجاب ندارم از همه باحجاب ها متنفر باشم:/
میدونید وجه شباهتشون چیه؟! اینه که ما یادمون میره مقصر اصلی کیه ، یادمون میره مسئولینی هم توی کشور هستن که باید رسیدگی کنن و دقیقا اهداف بعضی هاشون همین القای حس عذاب وجدان و گناه برای خودمون و نفرت از بقیه مردم عادیه!
حال مارو عباس معروفی درست توصیف کرده:)
ما نسل بدبختی هستیم
دستمان به مقصر اصلی نمی رسد
از همدیگر انتقام می گیریم...
*و از خودمون*
احساس همدلی خیلی خوبه ، کمک به فقرا هم قطعا خیلی خوبه ولی خودمون میدونیم با این کارا چیزی درست نمیشه چون اونایی که باید خودشون رو به خواب زدن تا ما مردم بیچاره از خودمون و زندگیمون بدمون بیاد و قانع بشیم که من حداقل جای خواب و غذا دارم!....... 😔
*چقدر غمگینه چیزی که داره به سر هممون میاد...
اما در کل همینکه خودمون خواب نیستیم و هنوز احساس انسانیت تو خیلی ها زنده است ، شکر:)