يكشنبه ۲۷ شهریور ۰۱
این روزها مدام این شعر از میرزاده عشقی در سرم میپیچد...
با چه رویی سخن از شادی ما می گویید
دستتان خونی و از عدل خدا می گویید
چه غلط ها که نکردید پس پرده ی دین
تف به درگاه خدایی که شما می گویید
سوالی که پیش می آید این است که چرا فرزندان مسئولین با فرزندان ما فرق دارند؟ باور کنید ماهم دوست داشتیم از اینجا فرار کنیم اما هرکس به دلیلی اجباری و انگیزه و امیدی پنهان مانده ..... یک دلیل واضحش خانواده است اما شما به آن هم رحم نکردید و مهسا امینی را از برادرش جدا کردید و بردید و جنازه اش را تحویل خانواده دادید.
شما چه موجوداتی هستید؟