ویترین ویانا

🖤به نام خداوند رنگین کمان.....


مادر مُرد ، از بس که جان ندارد!

 

یکی از دلخوشی های مسخره ام ، ورق زدن تقویم و دیدن ماه جدید بود ؛ این بار نه برای دلخوشی بلکه بر حسب عادت ماه تقدیم را عوض کردم،تصویر این ماه ، فیلم مادر علی حاتمی است.
به محض اینکه تصویر را دیدم ، دیالوگ معروفش یادم آمد : مادر مُرد ، از بس که جان ندارد!
اما مادر جان! چقدر خوب که نیستی و این روزهارا نمیبینی که اگر بودی جانت را می‌گرفتند ، شاید هم یک گنده بک دخترت را جلوی چشمت کتک میزد و تو مادر!به دفاع از دخترت می ایستادی و آن بی غیرت  تو را هم کتک میزد !
روز بعد یک نفر که نمیدانم اهل کجاست و چه موجودی است اما قطعا انسان و هموطن تو نیست با لگد به تخت سینه شوهرت به جرم اعتراض میزد!
بگذریم مادر جان ، حرف های خوب بزنیم ؛ فکر کن با همسر و پسر و دخترت به مسافرت میرفتی ، به شهری که دخترت آرزوی دیدنش داشت ، آنجا دختر و پسر قشنگت را..... ای وای! دخترت را به جرم بدحجابی از برادرش جدا کردند و جنازه اش را پس آوردند! ای وای مادر!
مگر قرار نبود حرف های خوب بزنیم؟ چرا این روزها هیچ چیزی خوب نیست؟ از کی تاحالا انتهای سفرنامه به کشته شدن دخترمان میرسد؟
آرام باش مادر
چیزی نیست
میدانیم دیگر واقعا جان نداری
اینجا جای خوبی برای مادران نیست اما میدانی مادر ،  آخر ماهم دیگر جان نداریم.
ما چندین سال است که جان نداریم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan