ویترین ویانا

🖤به نام خداوند رنگین کمان.....


مهسا،حنانه،نیکا،سارینا و هزاران اسم

امروز که موهایم را شانه کردم و در آینه نگاه کردم ، اندازه و حالت موهایم مرا یاد حنانه کیا انداخت ، یک آن حس کردم از این زاویه چقدر شبیه همدیگریم.

با این تفاوت که من جسما زنده ام ولی حنانه کشته شده ؛ بله حنانه دختر بیست و سه ساله نوشهری که از همه جا بی خبر و در راه دندان پزشکی بوده بر اثر اصابت گلوله کشته شده ، به همین راحتی.

تو چی ؟ تو خودت را شبیه مهسا امینی نمیبینی؟ نیکا شاکرمی چطور؟ سارینا اسماعیل زاده چطور؟

تو دختری هم سن و سال نیکا نداشتی؟

شرف هم نداشتی؟

تو چه کسی هستی؟ اهل کجایی؟ چه میخواهی؟ تو چه موجودی هستی؟

از کدام گل پرپر شده بنویسم؟ 

از مهسا که میخواست تهران را بگردد؟

از نیکا که پر از شور زندگی بود؟

از سارینا که بعد از امتحانات مدرسه اش گفت چه حسی بهتر از رهایی؟

از مادر سارینا که فردا خودکشی کرد تا دخترش تنها نباشد؟

من نمیگویم تو بگو

این بار محض رضای خدا دروغ نگو ، کتک نزن ، بازداشت نکن ، تجاوز نکن ، نکش ، نکش ، نکش....

فکر کن

تو ایرانی ، من ایرانی ، زنان و مردان خیابان هم ایرانی

....

​​​​​​

حنانه کیا🖤

 

وای بر من که فهمیدم بر تو چه گذشت و‌ هنوز زنده ام نیکا🖤


زن ، زندگی ، آزادی

دیروز در مترو ، همانجایی که مهسا امینی به جرم بدحجابی گرفته و بعد کشته شد ، یک زن بی حجاب به خانم چادری که رو به رویش نشسته بود لبخند زد و دست تکان داد.

مهسا جان پس از تو ، به اضافه نامت حتی لبخند ها و نگاه هایمان هم رمز شده .

رمز ما همه با هم هستیم!

رمز زن ، زندگی ، آزادی

 

عکس از توییتر 💖

 


عجیبه!

خیلی اتفاقی وبلاگ یه آقایی رو پیدا کردم و داشتم پستاشون رو میخوندم که رسیدم به پستی که راجب حجاب اجباری و خوبی هاش گفته بودن اونم با چه استدلال هایی اسماعیل!😂 چه استدلال هایی!

جالب تر اینه که چهار آقا کامنت گذاشته بودن احسنت احسنت ، موافقیم ، داداش چجوری موافقی؟!😂 آخه یککککک بار حجاب سرت کردی؟ به خاطر بدحجابی از فامیل و خانواده تا افراد ظاهرا آمر به معروف توهین شنیدی؟کتک خوردی؟تحقیر شدی؟کشته شدی؟ اگر نه پس بیخود میکنی نظر میدی!

همینکه خودشون و طرفدارانشون آقا بودن کافیه تا یکم به این موضوع شک کنیم!:) حتی یه خانوم نظر نذاشته بود! ( تازه با این حساب که فضای کلی بیان مذهبیه و خب خانوم محجبه هم اینجا هست)

عجیبه

واقعا عجیبه

یه بار برای همیشه:

آهای آقا! حجاب خانم ها چه نفعی برات داره و بی حجابی چه ضرری بهت میزنه؟ کدوم پول ازت گرفته میشه؟


شاید خوشحال شویم...

دیشب خواب دیده ام مادربزرگ چند سال جوان تر شده ، موهایش سالم و مشکی رنگ است ، آرایش کرده و با ذوق از همه میپرسد قشنگ تر نشدم؟

همه خوشحال بودند ، همه قشنگ تر شده بودند.

دلیلش را نمیدانستم و از کسی هم سوال نکردم  تا وقتم را هدر نکنم و همه را خوشحال ببینم حتی آن دو نفری که الان از فشار زندگی بیمار و لاغر و پیر شده اند در صورتی که به چهل سال هم نرسیده اند ، گفتم تا وقت دارم ، تا خوابم ، همه را خوشحال و جوان ببینم ، انگار نه انگار که کسی حق کسی را خورده ، کسی بی حوصله و بداخلاق است ، کسی غمگین است و طبق عادت هر شبش در حیاط تنها سیگار میکشد..

کسی چه میداند؟ شاید خوابم تعبیر شود ، شاید خوشحال شویم ، به خودمان برسیم و قشنگ شویم.

دیگر هیچ جوانی در زندان نباشد ، چه زندان واقعی چه زندان حسرت.

کسی چه میداند؟

شاید آزاد شویم

شاید خوشحال شویم...


نوبت توست که در سرچوپی قرار بگیری!

آخ مهسای قشنگم

جدا از حس خشم و انتقامی که دارم و خواهم داشت ، این صحنه ، رقص و شادی و زیبایی ات ، با اینها بیشتر از همه آتش گرفتم و گریه کردم و جگرم سوخت...

پ.ن: کاربر the brain توییتر راجب این عکس نوشته : 

‏در رقص محلی زاگرس نشین ها ( کرد، لک ، لر) به نفر اول سرچوپی می گویند.‎#مهسا_امینی سرچوپی این جنبش شد! 

 دقیقا همین صحنه که دستمال جلو میاره ، با لبخند و سر اشاره می کنه: بیا دستم را بگیر، دستمال سفید (نماد صلح) رو بگیر، نوبت توست که در سرچوپی قرار بگیری!


مادر مُرد ، از بس که جان ندارد!

 

یکی از دلخوشی های مسخره ام ، ورق زدن تقویم و دیدن ماه جدید بود ؛ این بار نه برای دلخوشی بلکه بر حسب عادت ماه تقدیم را عوض کردم،تصویر این ماه ، فیلم مادر علی حاتمی است.
به محض اینکه تصویر را دیدم ، دیالوگ معروفش یادم آمد : مادر مُرد ، از بس که جان ندارد!
اما مادر جان! چقدر خوب که نیستی و این روزهارا نمیبینی که اگر بودی جانت را می‌گرفتند ، شاید هم یک گنده بک دخترت را جلوی چشمت کتک میزد و تو مادر!به دفاع از دخترت می ایستادی و آن بی غیرت  تو را هم کتک میزد !
روز بعد یک نفر که نمیدانم اهل کجاست و چه موجودی است اما قطعا انسان و هموطن تو نیست با لگد به تخت سینه شوهرت به جرم اعتراض میزد!
بگذریم مادر جان ، حرف های خوب بزنیم ؛ فکر کن با همسر و پسر و دخترت به مسافرت میرفتی ، به شهری که دخترت آرزوی دیدنش داشت ، آنجا دختر و پسر قشنگت را..... ای وای! دخترت را به جرم بدحجابی از برادرش جدا کردند و جنازه اش را پس آوردند! ای وای مادر!
مگر قرار نبود حرف های خوب بزنیم؟ چرا این روزها هیچ چیزی خوب نیست؟ از کی تاحالا انتهای سفرنامه به کشته شدن دخترمان میرسد؟
آرام باش مادر
چیزی نیست
میدانیم دیگر واقعا جان نداری
اینجا جای خوبی برای مادران نیست اما میدانی مادر ،  آخر ماهم دیگر جان نداریم.
ما چندین سال است که جان نداریم.


طاقت بیار رفیق!

طاقت بیار میشه شنید خندیدن دلخواه رو
تو زنده می مونی رفیق طاقت بیار این راه رو
طوفان رو پشت سر بزار اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه فردا پر از آزادیه
طاقت بیار رفیق دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق خورشید پشت ماست
طاقت بیار رفیق ما هر دو بی کسیم
طاقت بیار رفیق داریم می رسیم
دنیا اگه تاریک شد دستای فانوس و بگیر
با من بیا با من بیا چیزی نمونده از مسیر
سرما و سوز برف رو آهسته پشت سر بزار
امروز وقت خواب نیست ما با همیم طاقت بیار
طاقت بیار رفیق دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق خورشید پشت ماست
طاقت بیار رفیق ما هر دو بی کسیم
طاقت بیار رفیق داریم می رسیم.....

پ.ن : پست یاسمن عزیز رو هم بخونید.❤️


بدبخت نباشیم!

سلام.

من ویانا هستم و اینجا وبلاگ منه و من تاجایی که به کسی توهین نشه و کسی رو اذیت نکنه میتونم هرچیزی که بخوام بنویسم ؛ اگر کسی اینجا با من مشکل داره جرئت داشته باشه بیاد به خودم بگه ، اما اینو بگم من اینجا از هیچکس نمیترسم چون خوب میدونم پشت کلی از اکانت ها یه کودکه که اون قدر مورد بی توجهی قرار گرفته که عقده هاش رو تو فضای مجازی خالی میکنه ولی تو دنیای واقعی یه آدم تو سری خور و بدبخته ، بدبخت.

من ترسناکم؟ زشتم؟ بداخلاقم؟ حال به هم زنم؟ چرا تشریف نمیبرید؟ چرا برای وقتتون ارزش قائل نیستید؟ اونقدری برام ارزش قائلید که وقت میذارید پشت سر من حرف میزنید این یعنی به جایی که من دارم ، حرفی که میتونم بزنم و... حسادت میکنید! حسادت بد دردیه عزیزان :)) با توهین به من به جایگاه من نمیرسید😘

هرکسی سبکی داره ، اگر من از غم مینویسم دلیل نمیشه همیشه غمگین باشم اما با نوشتن آروم میشم پس قطعا به کوری چشم بعضی ها حتماااااا این روند رو ادامه میدم تا هروقتی که دوست داشتم.

اما در کل هرکس خط قرمزی داره ، پدر کسی که بخواد راجب محیط و آدمایی باهاشون بزرگ شدم حرف مفت بزنه رو درمیارم بازم میگم از کسی نمیترسم پس حواستون به خودتون باشه و خودتون رو جمع کنید و  مراقب حرفاتون باشید چون بد میبینید و تاوان پس میدین.

بیشتر از این سرتون رو درد نمیارم ببخشید❤️اونایی که باید به خودشون میگیرن.


شاید موقت/توجه

عزیزان بیانی ، لطفا این چیزی که میگم رو از من به عنوان یک خواهر کوچکتر داشته باشید.

خواهش میکنم زود اعتماد نکنید با هیچ کس طولانی مدت در خصوصی صحبت نکنین(فعلا) 

اگر میتونستم حتما بهتون واضح تر میگفتم اما نهایتا میتونم بگم مراقب حملات سایبری باشید به کسی زیاد اطلاعات ندید جواب ندید بحث نکنید؛ فکر میکنم که بیان هم مورد نفوذ بعضی ها قرار گرفته باشه.

همین واقعا حرف دیگه ای نیست فقط خواهش میکنم مراقب باشین

 


دستتان خونی و از عدل خدا می گویید!

این روزها مدام این شعر از میرزاده عشقی در سرم میپیچد...

با چه رویی سخن از شادی ما می گویید
دستتان خونی و از عدل خدا می گویید
چه غلط ها که نکردید پس پرده ی دین
تف به درگاه خدایی که شما می گویید

 

سوالی که پیش می آید این است که چرا فرزندان مسئولین با فرزندان ما فرق دارند؟ باور کنید ماهم دوست داشتیم از اینجا فرار کنیم اما هرکس به دلیلی اجباری و انگیزه و امیدی پنهان مانده ..... یک دلیل واضحش خانواده است اما شما به آن هم رحم نکردید و مهسا امینی را از برادرش جدا کردید و بردید و جنازه اش را تحویل خانواده دادید.

شما چه موجوداتی هستید؟

۱ ۲ ۳ . . . ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ . . . ۱۳ ۱۴ ۱۵
Designed By Erfan Powered by Bayan