ویترین ویانا

🖤به نام خداوند رنگین کمان.....


تسلیت ، چه واژه ی آشنایی

مردم شریف آبادان

مردم شریف ایران

تسلیت.....نمیدانم برای بار چندم... شاید برای بار هزارم ، تسلیت🖤

چه جوانانی....چه آرزوهایی....چه آدم های بی گناهی!

ای خاک تو با آنها مهربان باش..


مرگ خاموش

تمام آرزوها و دلخوشی هام رو از دست دادم.


از روی عکس قضاوت نکنیم:)

از اونجایی که چهارده فروردین اصلی و عذاب اصلی برای من از فردا شروع میشه و من همه کارهارو گذاشتم دقیقه آخر ، همچنان برای فرار ازش رفتم توی گالری گوشیم چرخیدم و عکس و ویدیو هایی که حال و هوای عید داشتند ، یعنی مربوط به اواخر اسفند و تعطیلات عید میشدن رو دیدم و عمیقا دلتنگ شدم:((
اما یچیزی بگم! حال اصلی من تو اون عکس و ویدیو ها خوب نبود و با این وجود با دیدنشون  دلتنگ اون روز ها شدم انگار که روزهای خیلی خوبی بودن..!
به عنوان مثال ،  در حالی ویدیویی از تغییرات خیابون به مناسبت عید با آهنگ بانو هایده گرفتم که دومین خبر خیلی خیلی بد چند دقیقه دیگه بهم داده شد و به معنای واقعی آخرین تیر بر پیکر بی جانم بود :(.....
اینکه میگن از روی عکس و ویدیو زندگی بقیه رو قضاوت نکنید همینه به خدا....
به امید روزی که توی عکسمون با تمام وجود بخندیم و حقیقت پشتِ اون عکس هم همونقدر شاد و قشنگ باشه....:)


بهار بهار..چه اسم آشنایی، صدات میاد اما خودت کجایی؟

عنوان ، قسمتی از آهنگ‌ بهار بهاره که همیشه برام حس نوستالژی داره.

البته خیلی غمگینم هم میکنه....من رو میبره به گذشته ها که همه چیز بهتر بود.

مهربون تر بودیم ، شاد تر بودیم ، خوش میگذشت..

اما الان راستش اصلا باورم نمیشه که عیده ، با اینکه مثل همیشه شهرستان رفتیم ، عید دیدنی رفتیم ، ولی هیچ چیز مثل قبل نیست.

انقدر روز هام سخت و عجیب میگذرن که فکر میکنم آخرای فروردینیم نه تو تعطیلات عید!

 حقیقتش دلم دیگه خوش نیست ، خیالم راحت نیست.

فاضل نظری میگه‌ : 

چنین که یخ زده تقویم ها هر روز
هزار بار بیاید بهار، کافی نیست..:)

....

امیدوارم شما سالتون‌ رو خوب شروع کرده باشین.

و در کل برای حال خوب هم دعا کنیم:)


اهمیت حمایت

نمیدونم چی شده بود که اون آدم به شدت عصبی ، یکهو خوب شده بود و کارها و رفتارهاش به شدت عجیب به نظر میومدن.
یادمه اون زمان میگفت چند وقته مدیتیشن میکنم ؛ به ما هم پیشنهادش کرده بود ولی ما با بهونه های مختلف متاستفانه خیلی به پیشنهادش توجه نکردیم..
خلاصه حالش داشت با کتاب خوندن ، مدیتیشن ، افکار مثبت و.... بهتر میشد ،  حتی خیلی به ارتباطش به خدا اهمیت میداد....تلاش میکرد
اما اون احتیاج داشت دیده بشه ، احتیاج داشت همه بدونن و بفهمن که چقدر داره تلاش میکنه " آدم خوبی" باشه و متاستفانه من این رو خیلی دیر فهمیدم..
 هیچکس ندیدش ،  کم کم تمام عادات خوبش رو کنار گذاشت و از اون آدم سابق هم بدتر شد!💔
و من چقدر دلم برای اون و خیلی های دیگه میسوزه...
خیلی هایی که تلاش میکنن آدم خوبی باشن و تو این مسیر احتیاج دارن حداقل توسط یک نفر تشویق بشن!
 به آدم های اطرافتون... ، به کسایی که دوستشون دارید توجه کنید.
شاید در حال جنگیدن باشن و تنها چیزی که احتیاج داشته باشن یک دلگرمی و تشویقِ کوچیک باشه..
_ همه اینهارو با پوست و گوشت و خونم درک کردم و کاملا واقعی نوشتم...🙏🏼🙂
حمایت کردن هم به خودتون حس خوبی میده هم به طرف مقابل
دریغ نکنید:)


برای این زمونه ، نمونده آبرویی

بله خانومِ هایده

حق با شماست ؛ برای این زمونه ، نمونده آبرویی.


سوال!

یک سوال ازتون دارم ، ممنون میشم همتون وقت بذارید و جواب بدید.

دلیل زندگیتون چی یا کیه؟

چه چیزی باعث میشه ادامه بدید؟


مادر بیشتر از همه ما میدانست

خیلی وقت پیش با برادرم راجب اتفاقی که برامون افتاده بود حرف میزدم؛ میگفتم نمیدونم چرا مامان نمیخواد بفهمه این آدم عوضیه ، خیلی واضحه که!

برادرم گفت اتفاقا اصلا اینجوری نیست ، مامان خیلی بیشتر از من و تو میفهمه و خیلی آگاه خودش رو میزنه به اون راه.

حالا میبینم که راست میگفت ، مامان خودش رو گول زد ، خودش رو به اون راه زد ، هرکاری کرد تا بدی های زندگی رو ندیده بگیره ، به خودش ، به ما انگیزه بده که زندگی خوبی داریم ، باید شاکر باشیم...

خیلی جاها سکوت کرد ، من هنوزم نمیدونم که ارزشش رو داشت یا نه ؛ اما این رو میدونم که خودش خیلی بزرگ بود که از خیلی چیز ها گذشت و برای خودش چیزی نخواست.

من فقط میدونم که مادر من خیلی صبور بوده و هست و ما لایق این صبر نیستیم.

 چون ما قدر آدم های صبور رو نمیدونیم.

چون جای آدم های صبور و فداکار توی این دنیای کثیف و بی رحم نیست.

*چنان شجاع و ساکتی که فراموشم شد رنج میکشی*


فیلسوفان برتر خاورمیانه

من واقعااااا از آدم هایی که ثانیه به ثانیه دنبال ایراد گرفتنن متنفرم.

یعنی بحثم غر زدن تو هر شرایطی نیست ها ، بحث اینه که بعضی ها تا میبینن همه چیز سر جاشه با خودشون میگن نه امکان نداره همه چیز درست باشه من الان باید از کار یک نفر ایراد بگیرم ؛ حالا جالب اینه که فقط هم از کار بقیه ایراد میگیرن خودشون از فیلسوفان برتر خاورمیانه ان.

حالا وقتی ازشون بپرسی واقعا از کجای این کار ایراد میگیری؟ این کار به چه کسی آسیب میرسونه هیچ جوابی ندارن:|

من وقتی جایی هستم که این فیلسوفان هم هستن میرم توی اتاق ، در رو با قفل و زنجیر میبندم تا اصلا من رو نبینن چون ممکنه ایراد بگیرن چرا اینجوری نفس میکشی؟


آدم چجوری به دلش حالی کنه اشتباه شده؟

 

در سینه ام ، سرزمینی است که می گرید🖤

۱ ۲ ۳ . . . ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ . . . ۱۳ ۱۴ ۱۵
Designed By Erfan Powered by Bayan