ویترین ویانا

🖤به نام خداوند رنگین کمان.....


روانشناس

توی برنامه پیشگو‌ ، مجری (پژمان جمشیدی) از  مهمونش که ماهور الونده میپرسه اگر قرار بود یک قانون برای کشور تصویب کنی اون چی بود؟

گفت اینکه همه مردم حداقل یک بار رو باید به روانشناس مراجعه بکنن..

یک زمانی / و حتی الان یک سری ها بودن و هستن که به نظرشون کسایی که به روانشناس مراجعه میکنن دچار یک بیماری روانی شدیدن و تصورات عجیب دارن، این میشه که ترجیح میدن موقع مشکلاتشون از اقدس خانوم و اصغر آقا تا رکسانا جون و آقا آرتین گل مشورت بخوان ، ولی پیش روانشناس نرن چون وجهه خوبی نداره! :|

اما اصل ماجرا اینه که آدمایی که پیش روانشناس میرن خودشون و زندگیشون رو دوست دارن و براش ارزش قائلن که میرن از یک آدمی که سوادش رو داره کمک میخوان!

......

خلاصه که امیدوارم ماهور الوند هرچه سریع تر این قانون رو تصویب کنه:))


منتظرم...

خیلی وقته که با هیچکس درد و دل نکردم و نمیکنم؛ چون بدون استثنا با هرکسی که درد و دل کردم خیلی سریع ناامیدم کرده.

مشکل اصلی هم بی حوصلگیشون بوده که غیرمستقیم این حسشون رو بهم منتقل کردن، نمیخوام قضاوت کنم بهرحال شاید این روزا هممون بی حوصله تر و خسته تر باشیم اما تا جایی که من یادمه هرکسی پیشم دردودل کرده باحوصله گوش کردم و اگر راهکاری داشتم گفتم و یا همدردی کردم.

پس مشکل نمیتونه صرفا بی حوصلگی هممون باشه.

مشکل میتونه آدم های اشتباه باشن..

کسایی که معرفت ندارن و برای رفاقت با من یکی ساخته نشدن

همشون موقع مشکلاتشون یاد من افتادن و موقع خوشی...؟؟؟

کاش موقع مشکلاتمون پیش کسی باشیم که وقت خوشی هم بودن یا اقلا خودمون موقع مشکلاتمون پیششون بودیم! :)

احساس میکنم چند وقته تنها و غریب یک جا موندم 

چرا موندم؟ چرا نرفتم؟

شاید چون منتظرم

منتظر یک آدم خوب

منتظر یک اتفاق خوب

منتظر تموم شدن این روزا...


واقعیت!

واقعیت اینکه که ما دوازده سال باید درس میخوندیم بدون اینکه حق داشته باشیم کار دیگه ای بکنیم ، نه رمان بخونیم که حواسمون از درس پرت بشه ، نه بریم بیرون و خوش بگذرونیم ، نه بریم کلاس های متفرقه مهارت های جدید یاد بگیریم ، نه بلد باشیم چجوری سوار مترو و اتوبوس بشیم و یک راه ساده رو بلد باشیم ، نه اجازه داشتیم دکور اتاقمون رو جوری که خودمون میخوایم بچینیم ، نه تو کوچک ترین چیزی حق انتخاب داشتیم و بابت هرچیزی باید تحقیر میشدیم و در نهایت گوشه اتاق کنار کتاب های درسیمون با افسردگی دست و پنجه نرم میکردیم و صدامونم در نیومد‌‌.

ما نه دهه شصتی بودیم نه هفتاد نه هشتاد....

ما بزرگ شده دهه ناآگاه بودیم.

اینجوری شد که هجده سالمون شد و تنها کاری که بلد بودیم طوطی وار تکرار کردن کتاب هامون بود.

نه چیزی از اصول روابط با آدما بلد بودیم و نه حتی خودمون رو بلد بودیم!

حداقلش اینه که چند سال آخر مدرسه رو از ورزش و تفریح و علایقمون گذشتیم برای

یک امتحان ناعادلانه و بدون استاندارد به اسم کنکور!

امتحانی که بچه ها شرایط برابری برای درس خوندن و قبول شدن نداشتند ، بهرحال همه ژن خوب نبودن که میلیون میلیون پول مدرسه غیرانتفاعی و آموزشگاه و آزمون و کتاب بدن!

یه سریا هم تو مدرسه دولتی با کمترین امکانات درس میخوندن اما از سمت خانواده بیشترین توقع ازشون میرفت و زیر فشار له شدن.

بعدشم که با هزار بدبختی دانشگاه قبول شدن مدرکشون رو قاب کردن روی دیوار و گوشه خونه به این فکر کردن که شاید بهتر بود کنار درس خوندن مهارتی بلد باشن

فهمیدن که بیست و چهار ساعته سرشون تو کتاب باشه چیزی نمیشن ‌‌. 

فهمیدن که تمام نوجوونیشون‌ به باد رفت.

فهمیدن اما خیلی دیر...

عمر تموم شد ، منتظر ما نموند.


روز جهانی زنان خانه دار

•سوم نوامبر روز جهانی زنان خانه دار•

این پست با احترام خطاب به زنان خانه دار است: 

شما قلب خونه هستین

شما خیلی زحمت میکشین و خیلی وقت ها زحماتتون زیر بار کلمه وظیفه پنهان میشه

وقت بیشتری رو در خونه هستین و حتی ممکنه تنها باشین پس ازتون میخواهیم که خودتون رو هرگز فراموش نکنین ، شده چند دقیقه برید پیاده روی یا حتی توی خونه یک ساعت یک جا بشینین استراحت کنید موسیقی یا فیلم مورد علاقتون رو ببینید و گرد و غبار زیر میز رو به حال خودش رها کنید! 

روز تولد یا روزی مثل روز زن نخواهید که براتون میز یا قابلمه خریده بشه

شما خونه نیستید! شما انسانید...نباید فقط به خونه فکر کنید

درسته که شما خانه داری رو قبول کردین و همسرتون بیرون از خونه کار میکنه و نمیتونه اندازه شما تو خونه هم کار بکنه اما بهرحال وظیفه شما نیست که خدمات بیست و چهار ساعته داشته باشین!

کارهای توی خونه مربوط به تمام کسانی میشه که توی اون خونه زندگی میکنن و تواناییش رو دارن ، پس اگر کسی کارهاش رو انجام داد نگید داره کمک میکنه

این وظیفه هست نه کمک❤️

از خیلی خانوم ها شنیدم که میگن تا خودم فلان جارو تمیز نکنم دلم آروم نمیشه ؛نمیتونم به همسرم بسپرم!!

شما که مدرک تخصص خانه داری ندارید ، شما هم یاد گرفتید 

پس اینجوری سخت نگیرید و وسواس نداشته باشین و‌ اجازه بدین بقیه هم کار بکنن

شما هم مثل هر انسان دیگه ای حق تفریح و استراحت دارید❤️

این هیچ اشکالی نداره که با وجود اینکه همسر و فرزندانتون رو دوست دارین ، وقتی میرن بیرون احساس آرامش بیشتری داشته باشید چون تنهایی و دور از هیاهوی کار و صدا بودن برای هرکسی لذت بخشه.

.

.

.

همین ، خیلی مخلصیم

با وجودتون به خونه نور میدین

خسته نباشین ، روزتون مبارک😘

 


افکار بهم ریخته در یک بعدازظهر نه چندان پاییزی!

من خیلی تتو کردن رو دوست دارم اما فکر نکنم هیچوقت این کار رو بکنم؛ حداقل این نظریه که ساعت شش و بیست و هشت دقیقه یک بعدازظهر نه چندان پاییزی سال هزار و چهارصد دارم!

من نمیتونم به یک چیز تا آخر عمرم پایبند باشم..

نمیتونم هرروز بیدار بشم ببینم یک طرح روی بدنمه:| همون طور که نمیتونم فکری که الان دارم رو تا ده سال دیگه همینجوری نگه دارم و اصلا به روزش نکنم، منظورم این نیست که من خیلی روشنفکر و به روزم(چقدر بده که همش باید منظورت رو بگی تا بد متوجه نشن) منظورم اینه که روزگار میگذره عوض میشه آدماش عوض میشن(حتی شاید عوضی بشن😢) نمیشه دنیا همیشه با یک چیز باقی بمونه

نباید در مغزمون رو بسته نگه داریم و اجازه ندیم فکر جدیدی واردش بشه!

آره خلاصه داشتم میگفتم..من عاشق تنوعم و البته شاید ویژگی جذابی نباشع چون خیلی زود حوصلم سر میره و تصمیم های جدید میگیرم..شاید هم خوب باشه ها نمیدونم...

امیدوارم از اولش انتظار یه متن فلسفی رو نمی داشتید (یا حضرت جمله بندی)

چونکه من فکرم هرجوری باشه همونجوری مینویسم

الان افکارم بهم ریخته است و از دغدغه درس و خانواده تا گرسنگی کودکان آفریقایی و ایرانی( ! :) ) توش هست‌:)

انشالله بعدا جبران میکنم.

شرمنده کردین تا اینجا خوندین جدی

خدا نگه دار شما.


آدم های دوست داشتنی

تو حداقل باید یک نفر را داشته باشی که با حوصله پای حرفهایت بنشیند ، وسط حرفت نپرد؛

وقتی از ذوق بلند بلند میخندی و با هیجان تعریف میکنی توی ذوقت نزند.

خیالت راحت باشد که تظاهر نمیکند و حوصله اش از تو سر نرفته.

هم پای تو خوشحالی کند و بگوید: دیدی بالاخره شد؟!

وگرنه اگر اطرافت پر از آدم های بی ذوق و پر از حسادت و نفرت باشد هیچ چیزی به تو نمی چسبد:)

آدم هایی که فقط منتظرند تمام شود / تمام کنید.

من واقعا نمیدانم وقتی همه چیز فانیست ، منتظر چه چیزی هستند؟!

در عوض عاشق آدم های خوش ذوقم.

آدم های دوست داشتنی و مناسب این روزگار.


روز جهانی هنرمند😍

هنر و هنرمند حداقل تو کشور ما به اون ارزش و جایگاهی که باید نرسیده از نظر من(میگم کشور ما چون دقیق از سایر کشور ها اطلاع ندارم)

با این حال عاشق اینم که با جسارت و بدون توجه به حرف دیگران برم دنبالش و بتونم مثل بقیه هنرمند ها این دنیا رو قشنگ تر کنم:)

میدونید که ما هفت تا هنر داریم ؛ ۱- موسیقی ۲-حرکات نمایشی ۳-هنرهای ترسیمی ۴-هنرهای تجسمی ۵-ادبیات ۶-هنرهای نمایشی ۷-هنر سینما😭❤️ ۸-هنر بازی سازی

دنیا تو دستای نقاش خیلی هیجان انگیزه.

پشت دوربین عکاسی که با دقت همه جارو زیر نظر گرفته تا ثبت کنه آن چه رفتنی است را! 😌

موسیقی که بدون اون واقعا زندگی یکنواخت میشد! 

رقصیدن هنریه که فکر کنم هممون دوست داریم، شاید نخوایم تو جمع برقصیم ولی حتما تو خلوت خودمون میرقصیم:))

ادبیات...نوشتن که همونطور که قبلا گفتم از زیبا ترین توانایی هاست..

حتی گاهی میتونم بگم نوشتن بر هر درد بی درمان دواست ! :))

یک کاغذ و یک قلم ، ابزار ساده برای درد و دل:)

قشنگ ترین هنر هم برای من هنر سینما است😭❤️

با سینما میتونی خودت رو جای کلی آدم بذاری، آدمهای خوشبخت ، بدبخت 

حتی میتونی آدمایی که مثل خودتن رو پیدا کنی!

از سینما میشه کلی درس گرفت:)

(کافیه فکر کنم) ،چون روزجهانی هنرمنده و من داشتم به نغع سینما ازش استفاده میکردم:)))

روز جهانی هنرمند رو به همه کسایی که حالمون رو بهتر میکنن تبریک میگم!

امیدوارم خودم هم روزی بتونم به جامعه هنرمندان بپیوندم:))


آبان رسیده؟

آبان رسیده و منتظر  اوج زیبایی پاییزیم..

من اما وسط زمستان گیر افتاده ام ،  نه زمستانی که با برف پوشیده شده و به یاد کودکی برف بازی میکنیم

زمستانی که فقط سرمایش به من رسیده؛ یک هوای سوزناک و سرد ، آنقدر سرد که با هزار لباس و پتو هم گرم نمیشوم و لرز دارم و با بغضی که نمیشکند.

گریه غرورم را نمیشکند اما شکستن بغض پیش نامحرمان فاجعه است.

احساس میکنم در جاده ای طولانی و بی مقصد که هوایش سوز دارد تنها ایستاده ام.

چرا مثل کودکی کسی نگران نیست سرما بخورم و مرا از اینجا نجات دهد؟

ببرد جایی که هوایش معتدل باشد و آدم هایش گرم و صمیمی.

نمیدانم چرا همه در زمستان من غریبه اند.

چرا دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست؟

مطمئنید آبان رسیده؟ فصل عاشقی و قدم زدن ها و زیبایی ها؟

پس چرا من وسط این زمستان لعنتی گیر افتادم و کسی نجاتم نداد؟

 

 

_من را می بخشید ، صرفا احساسم را مینویسم.

آثار ذهن آشفته همه جا هست و نمیتوانم نقش بازی کنم.

اگر فکر میکنید ناله و حرف منفی است اختیار رفتن با شماست🌹

آثارش روی حرف هایم ، نوشته هایم و حتی آهنگ هایی که گوش میکنم هست؛

همان جا که علیرضا پوراستاد میخواند: کمک کنید ای آدما ، فصل ها زمستونی شدن

خنده کمه روی لبا ، باز چشما بارونی شدن.

یکی به ما خبر بده ، که از خوشی با خبره

به ما که خسته ایم بگه : خونه بهار کدوم وره؟


خرم آن روز...

شجریان میخواند : خرم آن روز کزین منزل ویران بروم...

و من به یاد همه کسانی که برای آینده بهتر از خانه و خانواده گذشتند و رفتند..

عکس ها و فیلم هایی که در فرودگاه هنگام خداحافظی گرفته میشود اصلا عکس های زیبایی نیستند...پر از غم در چشم هایشان..

نمیدانم نوشته روی دیوار  دانشگاه شریف خوانده اید یا نه؛ نوشته بود: بخون برو از این خراب شده! و من فکر کردم این کاری است که با جوانان ما کرده اند.

فقط امید که درست شود...فقط امید کافی است؟!

میپرسد وطن چیست؟ به فکر خودت و آینده ات باش و برو

میخوانم : گیرم جهان یک وطنه با مرز های الکی ؛ رفیق و خونواده رو چجور میشه ول کنم؟

میگویی خرم آن روز کزین منزل ویران بروم 

 میگویم نه! خرم آن روز کزین منزل بروند!!

بروند...

که دیگر هرروز ویران نشویم

راحتمان بگذارند...


امید

اگر قرار بود امید را به چیزی تشبیه کنم ، حتما روشنایی بود. 

روشنایی خورشید بعد تاریکی.

روشنایی ماه بین آن همه تاریکی.

میدانی ، وجود تاریکی خیلی مهم است!

تاریکی باشد و تو همچنان روشن بمانی.

حالا فکر کن غمگین باشی و به آسمان نگاه کنی ؛ ببینی که آن دورها روشنایی است.

به تو میگوید : تو هم میتوانی روشن باشی!

تو از همه تاریکی ها میگذری.

 

Designed By Erfan Powered by Bayan